فصل ۱ (2017)
← بازگشت به فهرست فصل
قسمتها 10
رازها
در مه سال ۲۰۱۹، میشائیل کانوالد ۴۳ ساله مرتکب خودکشی میشود، اما مادرش اینس قبل از اینکه دیگران متوجه آن شوند، نامه خودکشی او را پنهان میکند. در تاریخ ۴ نوامبر، پسر نوجوان میشائیل، یوناس، پس از ماهها معالجه در یک مرکز روانپزشکی، به مدرسه برمیگردد و با بهترین دوست خود بارتوش تیدمن، که هماکنون با عشق یوناس، مارتا، قرار میگذارد، دیدار میکند. اریک اوبندورف، تأمین کننده اصلی ماری جوانا دبیرستان، دو هفته است که مفقود شدهاست، و افسر پلیس اولریش نیلسن - پدر مارتا و برادرانش، مگنوس و میکل - به تحقیقات ادامه میدهد. در همین حال، اولریش با هانا، مادر یوناس، به همسرش خیانت میکند. یوناس، بارتوش و سه بچه نیلسن در حالی که در جستجوی مواد مخدر اریک در غاری نه چندان دور از نیروگاه هستهای در شهر هستند، با صداهای عجیب مواجه میشوند و میکل ناپدید میشود. روز بعد جسد پسری جوان کشف میشود اما میکل نیست. در یک مکان ناشناخته، اریک به صندلی تسمهای با قلاب بستهاست.
خواندن بیشتردروغها
ناپدید شدن میشائیل خاطرات اولریش را از سال ۱۹۸۶ به یاد میآورد که برادر کوچکترش، مدس ناپدید شد، و اولریش اعتقاد دارد که ناپدید شدن اریک، میکل و بدن پسر سوم به هم مربوط میشود. وی در حالی که در جستجوی درون غارها است، دری قفل شدهای را پیدا میکند که به نیروگاه هستهای مجاور منتهی میشود و اگرچه درخواست اولریش برای ورود به نیروگاه توسط مدیر آن الکساندر تیدمن، پدر بارتوش، امکانپذیر نیست. راننده نیروگاه، از فهرست مظنونین رئیس پلیس، شارلوت داپلر مطلع شدهاست که جسد پسر، لباسهای دهه ۱۹۸۰ پوشیدهاست، تنها ۱۶ ساعت از فوتش گذشتهاست و گوشهای وی در اثر فشار شدید از بین رفت. بعداً، هنگامی که چراغها شروع به خاموش روشن شدن میکنند و پرندگان مرده از آسمان روی زمین میافتد، شارلوت بیشتر نگران میشود. در همین حال، یک غریبه به هتلی که متعلق به مادر بارتوش مادر رگینا است میرود. مادر اولریش، یانا، به اولریش دروغ میگوید و ادعا میکند که همسرش ترونته در شب ناپدید شدن میکل، با او بودهاست، در حالی که میداند که خانه خود را ترک کردهاست. در سپیده دم، میکل آشفته در غار بیدار میشود و به خانه میرود.
خواندن بیشترگذشته و حال
It's 1986, and Ulrich's brother, Mads, has been missing for a month. Confusion reigns as past and present intertwine.
خواندن بیشترزندگی دوگانه
Bizarre occurrences give Charlotte a sense of déjà vu, and she suspects Peter is hiding something. Franziska snaps when Magnus confronts her.
خواندن بیشترحقایق
Hannah takes her obsession with Ulrich too far. The stranger asks Regina to deliver an important package. Martha is torn between Jonas and Bartosz.
خواندن بیشتربدین ترتیب جهان آفریده شد
Ulrich looks to the past for answers and dredges up disturbing family secrets. Armed with new tools, Jonas probes the cave's murky depths.
خواندن بیشترتقاطع
Ulrich questions a frail and frightened Helge in the nursing home. Jonas searches for Mikkel, but the stranger warns him about meddling with the past.
خواندن بیشترهر چه کنی کشت، همان بدروی!
In 1953, the disfigured bodies of two boys are exhumed at a construction site, the future location of Winden's nuclear power plant.
خواندن بیشترهمه چیز همین اکنون است
Ulrich runs afoul of the law, Helge tries to dodge Egon Tiedemann, Claudia harnesses the cave's powers, and Katharina lashes out at Hannah.
خواندن بیشترآلفا و امگا
Peter gets a shock. Jonas learns the truth about his family, but there are more surprises still to come. Helge makes a sacrifice.
خواندن بیشتر