تونی مونتانا (ال پاچینو) مهاجر کوبایی که به امریکا امده است با دوستش منی (استیون بائور) وارد دسته های مافیایی قاچاق مواد مخدر می شوند. او عاشق الویرا (میشل فایفر)، دوست دختر رئیسش، می شود. او به سرعت به قدرت می رسد و رئیسش را از سر راه کنار می زند. پس از ازدواج با الویرا با وارد کردن مستقیم کوکائین از کوبا یک امپراطوری بنا می کند. دوستان بلندپایه و با نفوذ او در کوبا به مشکلی بر خورده اند که حل ان را به تونی می سپارند اما تونی نمی تواند انرا مرتفع کند. منی بدون اجازه او و پنهانی با خواهر تونی ازدواج کرده است. تونی خواهرش را خیلی دوست دارد و اجازه نمی دهد هیچ مردی با او رابطه برقرار کند. همزمانی این اتفاقات برای تونی بسیار گران تمام می شود…

Trying to reverse a family curse, brothers Jimmy and Clyde Logan set out to execute an elaborate robbery during the legendary Coca-Cola 600 race at the Charlotte Motor Speedway.

آخرین قسمت مجموعه (از نظر داستانی). در حالی که «دارت ویدر» مشغول ساختن یک ستاره‌ی مرگ جدید و اصلاح شده در مدار سیاره‌ی «اندور» است، «لوک اسکای واکر» (همیل)، R2D2 و C3PO را با پیغامی برای مذاکره به کاخ «جابا د هات» در سیاره‌ی تاتویین می‌فرستد که «هان سولو» (فورد) را اسیر کرده است...

رمی حس بسیار پیشرفته ای از بویایی و چشایی دارد. و این چیزی است که زندگی را برای موجودی که به عنوان یک موش آشغال خور شناخته می‌شود، مشکل می‌کند!

Paranormal investigators Ed and Lorraine Warren work to help a family terrorized by a dark presence in their farmhouse. Forced to confront a powerful entity, the Warrens find themselves caught in the most terrifying case of their lives.

Siblings Lucy, Edmund, Susan and Peter step through a magical wardrobe and find the land of Narnia. There, they discover a charming, once peaceful kingdom that has been plunged into eternal winter by the evil White Witch, Jadis. Aided by the wise and magnificent lion, Aslan, the children lead Narnia into a spectacular, climactic battle to be free of the Witch's glacial powers forever.

یک طراح ربات نابغه بنام هیرو هامادا خود را در مقابل یک تهدید شرورانه برای از بین بردن شهری که در آن زندگی می کند، می بیند. به کمک یکی از بهترین ربات هایش بنام بی‌مکس او به مبارزه با این توطئه می پردازد...

In 1920s Chicago, Italian immigrant and notorious thug, Antonio "Tony" Camonte, shoots his way to the top of the mobs while trying to protect his sister from the criminal life.

A reunion between two estranged sisters gets cut short by the rise of flesh-possessing demons, thrusting them into a primal battle for survival as they face the most nightmarish version of family imaginable.

29 years since the Black Flame Candle was last lit, the 17th-century Sanderson sisters are resurrected, and they are looking for revenge. Now it's up to three high school students to stop the ravenous witches from wreaking a new kind of havoc on Salem before dawn on All Hallow's Eve.

A boy growing up in Dublin during the 1980s escapes his strained family life by starting a band to impress the mysterious girl he likes.

فیلمی عاشقانه که فیلمنامه آن را النور برکستاین نوشته و امیل اردولینو انرا کارگردانی کرده‌است.بازیگران اصلی فیلم پاتریک سویزی و جنیفر گری هستند. تقریباً یک سوم فیلم را صحنه‌های رقص در بر گرفته‌است. این فیلم نسبتاً با بودجه کمی ساخته شد اما فروش بسیار خوبی داشت. تا سال ۲۰۰۹ بیش از ۲۱۴۰۰۰۰۰۰ دلار در سرتاسر جهان فروش کرده‌است و همچنین اولین فیلمی بود که بیش از یک میلیون نسخه از آن در شبکه‌های ویدویی به فروش رسید. این فیلم برنده اسکار 1988 بهترین موسیقی، برنده یک جایزه گلدن گلاب 1988 و نامزد 3 جایزه دیگر گلدن گلاب و جوایز متعدد دیگر نیز شده است. فرانسیس بی بی هوسمن دختر نوجوان هفده ساله‌ای است که در تابستان 1963 برای گردش و مسافرت به همراه خانواده اش به شمال نیویورک می‌روند. پدرش یک دکتر است و از بی بی انتظار دارد که به دانشگاه برود و با یک دکتر ازدواج کند. بی بی با یک مربی رقص به نام جانی آشنا می‌شود....

«لیلو» دختری تنها و اهل هاوایی است که یک سگ کوچک زشت را برای نگهداری قبول می‌کند و او را «استیچ» می‌نامد…

After years of being sheltered from the human world, the Turtle brothers set out to win the hearts of New Yorkers and be accepted as normal teenagers through heroic acts. Their new friend April O'Neil helps them take on a mysterious crime syndicate, but they soon get in over their heads when an army of mutants is unleashed upon them.

کنای، اسکیمویی شکارچی است که به همراه دو برادرش سیتکا و دیناهی زندگی می‌کند. او به سن بلوغ نزدیک می‌شود و طبق رسوم قبیله ارواح نشان مقدسی را برای او در نظر می‌گیرند که سرمشق او برای ادامه زندگی باشد. نشانی که توسط جادوگر قبیله به او داده می‌شود. در حالی که کنای منتظر نشان شجاعت یا چیزی شبیه آن است نشان خرس که نشانه عشق است به او داده می‌شود. کنای که از این موضوع ناراحت است وقتی دزدیده شدن غذاهای دیناهی توسط خرس را می‌بیند به دنبال خرس می‌رود و برادرانش هم به دنبال او می‌روند آن‌ها با خرس درگیر می‌شوند و سیتکا برادر بزرگتر برای نجات آن دو خود را فدا می‌کند و کشته می‌شود. کنای برای انتقام به دنبال خرس می‌رود و خرس را می‌کشد ولی توسط یک جادو از طرف ارواح به خرس، حیوانی که او از آن بسیار متنفر بود، تبدیل می‌شود. اکنون برای نجات از این شرایط باید کارهایی بکند که داستان این کارتون را رقم خواهد زد…

Four sisters come of age in America in the aftermath of the Civil War.

چهار فضانورد که سوار بر سفینه ای جدید به مأموریتی آزمایشی رفته اند، به طور پیش بینی نشده ای، در معرض مقدار زیادی اشعه ی گاما قرار می گیرند. این حادثه، تغییر و تحولات غریب و غافل گیر کننده ای در هر چهار نفر به وجود می آورد و پس از چندی آنان به «چهار شگفت انگیز» معرو ف می شوند…

A man wanders out of the desert not knowing who he is. His brother finds him, and helps to pull his memory back of the life he led before he walked out on his family and disappeared four years earlier.

In year 1250 B.C. during the late Bronze age, two emerging nations begin to clash. Paris, the Trojan prince, convinces Helen, Queen of Sparta, to leave her husband Menelaus, and sail with him back to Troy. After Menelaus finds out that his wife was taken by the Trojans, he asks his brother Agamemnon to help him get her back. Agamemnon sees this as an opportunity for power. They set off with 1,000 ships holding 50,000 Greeks to Troy.

فینی بلیک، پسر 13 ساله خجالتی اما باهوش، توسط یک قاتل سادیست ربوده می‌شود و در زیرزمینی عایق صدا گیر می‌افتد که جیغ زدن فایده چندانی ندارد. وقتی یک تلفن قطع‌شده روی دیوار شروع به زنگ زدن می‌کند، فینی متوجه می‌شود که می‌تواند صدای قربانیان قبلی قاتل را بشنود و آن‌ها تمام تلاش خود را می‌کنند که مطمئن شوند آنچه برای‌شان اتفاق افتاده برای فینی رخ نمی‌دهد.